«پروین پور فرهاد» معلم ایثارگر مدرسه روستای جهتلو ناحیه 2 ارومیه در خصوص تجربیات خود در ایام کرونا می گوید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آموزش و پرورش استان، متن این یادداشت بدین شرح است:
از مادر بزرگ ها مون یاد گرفتیم که از وسایل دور ریختنی استفاده بهینه بکنیم، مثل تکه لباس های قدیمی که ازشون چیز های مصرفی می دوختند تازه اون زمان چرخ خیاطی که نبود با همون سوزن و نخ ساده این ها رو توی دستهای خودشون به هم وصل می کردند و سالها ازشون استفاده می کردند.
دو سال است که بیماری کرونا همه گیر شده و باعث شده که مدارس تعطیل بشه و موقعیت پیش آمده که مصلحت بر این تا دیگه بچه ها تو مدارس حضور نداشته باشن و منم از این موضوع نگران بودم بیشتر برای اون بچه هایی که دسترسی به اینترنت و گوشی نداشتن، فکر کردم چی کار میتونم بکنم دانش آموزانی که کم بضاعت بودن مشکل تهیه گوشی داشتند از درس عقب نمونند و بتونن این سالهای درگیری با بیماری رو بگذرونن و تنها چیزی که داشتم و سرمایی که داشتم رو بهش اتکا کردم و یا علی گفتم و شروع کردم.
تنها سرمایه من ماشینم بود که اونو مدرسه سیار تبدیل کردم و به جای اینکه دانش آموز بیاد مدرسه، مدرسه سیار رفت در خونش؛ قبل از این کار هماهنگی را از طریق مدرسه با اولیا انجام دادم و درسهای دانش آموز ها رو اونجا بهشون تعلیم دادم و نذاشتم از درس عقب بمونن. من دانشآموزانی داشتم که رفته بودن روستا برای کار و نگهداری دام و این باعث شده بود که از درس عقب بموننددانش آموز هایی که خیلی مستعد بودند و پرانگیزه و همیشه تلاش میکردند برای همین نخواستم که از درستشون عقب بمونن و افسرده بشن و برای رفع این موضوع خودم به روستاشون رفتم؛ دانش آموزی داشتم که توی صافکاری کار می کرد آرزوش این بود که من تلاش می کنم تا رئیس جمهور آینده کشورم باشم به این فکر کرده بود که اون موقع که میخواد رئیس جمهور بشه چیکار کنه تمام برنامه هاش رو از آن چیزی که وقتی رفت و رئیس جمهور شد به منطقه ای کم بضاعت بر سه و صندلی و نیمکت های خراب عوض کنه، مدرسه های خراب شده آباد کنه، برای بچهها گوشی و تبلت بگیرد تا بتونند درس بخونن و این برای من خیلی ارزشمند بود و من را برای رسیدن به این هدف مهم و برای انجام کار پر انگیز تر میشدم.
حتی دانش آموزی داشتم که توی غذاخوری تفرجگاه بند کار میکرد که با هماهنگی اولیا و صاحب کارش میرفتم اونجا و دم درب رستوران و تو ماشین من مینشست و درس میدادم و اجازه نمیدادم آموزش عقب بمونه هر وقت هم که مشتری می آمد دوباره میرفت مشتریش جواب میداد و برمی گشت در کلاس درسش درسته که این روزهای سخت و دو ساله که همه درگیر هستیم اما کرونا با همه بدی هایی که داشت جنبه های خوبی هم داشت اینکه ما کنار هم بودن قدرشو بدونی سلامتی و قدرشو بدونی روزهایی که تو مدرسه کنار هم بودیم دانش آموزهای من الان دلگیر روزهای مدرسه زنگ تفریح و صف صبحگاه هستند من تو دوران کرونا در گروه شاد آخر وقت تکلیف می گذاشتم اگر کسی از دانش آموزان پاسخ تکلیفش نفرستاد به جای من خود بچهها پیگیر بودند که همکلاسی شون چرا جواب تکلیفشون نفرستاده و تا از سلامتش اطمینان حاصل نمی کردند دست بردار نبودند و این نگرانی این کار گروهی و این حمایت همه جانبه بچه ها توی گروه از هم دیگه برای من لذتبخشترین چیزی بود که میتونست اتفاق بیفته.
من خوشحالم از اینکه یک معلمم و خوشحالم که توی این شرایط سخت تونستم خیلی چیزها را از بچههای و دانش آموز های خودم یاد بگیرم تونستم ازشون همدلی ایثار و کنار هم بودن رو یاد بگیرم تونستم ازشون اراده رو یاد بگیرم که توی هر شرایطی اگر براشون وقت بذاری و امکانات بذاری تمام تلاش خودشون میکنن تا به هدف هاشون برسد انشالله خدا به من توفیق خدمت به دانشآموز هامو بده چراکه آنها بسیار قدرتمند و من تنها سرمایه ای که دارم وجود همین دانش آموزان هست.
منبع: اداره کل آموزش و پرورش استان آذربايجان غربي