گروه زندگی – راضیه ابراهیمی: همه مادرها همه اتفاقها را طور دیگری نگاه میکنند. این طورِ دیگر دیدن خودش فلسفهای دارد بسشنیدنی! برخی واژه «وسواس مادرانه» رویش میگذارند. برخی «حساسیت های مادرانه » و برخی دیگر «عشق مادرانه» و … اما هر فردی که مادر شدن را تجربه کرده و یا احساس یک مادر را از نزدیک لمس کرده خوب میداند که یک مادر، دنیا را علاوه بر دریچه نگاه خود از نگاه کودکش هم میبیند. حالا تصور کنید مادری میخواهد قدم در پیادهروی اربعین بگذارد و در این بین راحتی فرزندانش اولویت دارد. اینجاست که سلسله گزارشهای ما بهعنوان «مادرانه های اربعینی» شکل میگیرد. با خبرنگار اعزامی گروه زندگی که اتفاقا مادر هم هست، همراه شوید. در این قسم خواباندن بچه ها و فائق آمدن بر خواب برای خواندن زیارت نامه دغدغه مادرانه های اربعینی است.
پرده ی پنجم
یک تغییر برنامه بزرگ، یک رضایت بزرگ تر
تصمیممان این بود که وقتی به ایلام رسیدیم در حد یکی دوساعت استراحت و خوردن شام در منزل یکی از دوستان بمانیم و بعد طبق سفارش یکی از دوستان سعی کنیم در فاصلهی ساعت یک تا چهار نیمه شب که هوا خنکتر و مرز هم خلوتتر است از مرز مهران رد شویم، اما محمد طاهاکه به شدت خسته شده بود خواهش کرد که چند ساعت بیشتر در ایلام استراحت کنیم. این بود که از همان ابتدا در برنامهی سفر یک تغییر بزرگ ایجاد شد اما میارزید به رضایت بزرگتر و آرامش بیشتر و مورد نیاز بچه هایمان. و چه لذّتی برد محمد طاهای عزیز وقتی که موقع حرکت، بابا جوادش به او گفت: «فقط به عشق تو این قدر برنامه را تغییر دادیما».
همسفر بسیار باحوصله و خوبمان، آقای احمد زاده هم که به وضوح چندین گام از ما جلوتر بود در محوریت قرار دادن رضایت و آرامش بچهها در تصمیم گیری ها.
«ضرر کردم به غیر از کربلا هرجا سفر کردم
ضرر کردم به غیر از روضه از هر جا گذر کردم».
همین نوای فلانی بود که موقع حرکتمان از ایلام جان داده بود به فضای ماشین و البته بیشتر به دل های ما و البته این بار با درخواست محمد حسینم که از عمو محسن( آقای احمد زاده) مداحی جدید خواسته بود.
پرده ی ششم
مشهد برای حسین
با اینکه حدود ساعت هشت و نیم صبح به مرز مهران رسیدیم و هوا به شدت گرم بود اما به لطف خدا جمعیت روان بود و گیتها به راحتی گذرانده میشد. اما ترافیک سنگین انتهای مسیرِ رسیدن به نجف باعث شد که در اوج گرمای هوا به نجف برسیم.
وارد خیابانهای نزدیکتر به حرم که میشویم تفاوت بارز پاکیزگیشان با چند خیابان آن طرفتر در مسیر برایم جلب توجه میکند، خوب که نگاه میکنم تعداد زیادی از پاکبانان را میبینم که در همان جا به نظافت خیابانها مشغولند و پشت لباسشان یک جمله زیبا جلب توجه میکند، نوشته شده بود: «مشهد برای حسین». یکی از آنها میگوید که شهرداری مشهد حدود چند صد نفر پاکبان قطعا پاکدل را به صورت داوطلبانه از چند روز پیش اینجا مستقر کرده و قرار است تا اربعین اینگونه خادم امام حسین باشند.
پرده ی هفتم
السلام علیک یا میزان الاعمال و مقلّب الاحوال
«تکیه به دیوار تو دادم زیر سایه
از من نگیرد رَبّ من این سایبان را».
به حرم مولا رسیدهایم اما ازدحام بسیار جمعیت باعث میشود که به خواندن نمازمان در گوشهای از فضای لبریز از زائرِجلوی حرم مولایمان دل خوش کنیم، سلامی به مولایمان بدهیم و برویم به دنبال جایی برای استراحت چون همگی به شدت خسته بودیم و قرار بود قبل از سحرگاه فردا پیاده روی مسیر دلدادگی را شروع کنیم.
بلافاصله بعداز خوردن شام، بچهها را آمادهی خوابیدن میکنم دلم میخواست هر چه زودتر بچهها بخوابند تا بتوانم قبل از اینکه خواب آلودگی طاقتم را طاق کند یکی از زیارت نامههای مولا را هم بخوانم اما انگار پسر کوچکم از فضای حسینیه خوشش آمده و بازیش گرفته .بعید میدانستم زودتر از خودم بخوابد، این بود که بالاخره محمد حسینم را روی پاهایم گذاشتم و در حال پخش یکی از شعرهای لالایی محبوبش پایم را تکان میدهم و طبق عادتش بایک دستم هم ماساژش میدهم.
محمد طاها هم میگوید: «مامان کاش زیاد خسته نبودی و میتونستی منو هم ماساژ کنی». دست دیگرم هم مشغول میشود، اما هنوز امید دارم که در همین حالت هم بتوانم زیارت نامه را بخوانم هر چند همراه با شنیدن صدای لالایی بپر برو تو رختخواب، دیر شده زود بگیر بخواب… باشد و پایم هم هماهنگ با آهنگ کودکم را تکان دهد و هر دو دستم هم مشغول ماساژ دادن.
تا زیارت نامه تمام شود چندین بار خواب بر چشمانم مستولی میشود، بالاخره بچهها میخوابند در دلم میگویم خدایا چرا این خستگی و خواب آلودگی لعنتی نمیگذارد دلم با زیارت نامه همراه شود. چندین بار میگویم السلام علیک یا مقلّب الاحوال و امید دارم که همین سلام پر از معنای یکی از زیارت نامههای مولا دست گیر خودم و دلم بشود… السلام علیک یا میزان الاعمال و مقلّب الاحوال.
خیالم پرواز میکند به سمت دگرگونی احوال مبارکی که مولایمان میخواهد رقم بزند حتی فقط با چند بار زمزمهی السلام علیک یا مقلّب الاحوال از زبان مادرهای خوابآلود و خسته.
ادامه دارد…
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری فارس