15 رجب؛ رحلت عقیلة بنی هاشم، حضرت زینب سلام الله علیها را تسلیت و تعزیت می گوییم.
اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان سمنان؛
محمد مهدی ملائیان
امروز پانزدهم ماه رجب، سالروز وفات ام المصائب، حضرت زینب سلام الله علیها است. گفتنی ها و شنیدنی های ما پیرامون آن حضرت بسیار است ولی بی گمان ناشناخته ها و ناشنیدنی هایمان از دخترِ علی بن ابیطالب علیه السلام بسیار است هنوز؛
گفته اند یک دختر پنج یا شش ساله پای وصیت مادر جوانش می نشیند و پس از او عهده دار امور خانه می شود.
گفته اند داغ جانسوز مادر، پدر و برادرانش، چگونه بر قلبش می نشیند و همچنان مردانه می ایستد و ادامه می دهد.
گفته اند: «محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زن های انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است.»
گفته اند: «در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش، زینب بود.»
گفته اند: «شب زنده داری زینب در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم.»
گفته اند: در اوج فصاحت و بلاغت، آنسان خطبه ای در کوفه و شام خواند که همگان فکر کردند علی (ع) است که خطبه می خواند و با همین باعث رسوایی یزید و یزیدیان شد. و اینجاست که امام سجاد (ع) خطاب به عمه شان می فرماید: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة، تو دانشمند معلم ندیده ای، تو فهمیده ای هستی که فهمش را از کسی نیاموخته.»
گفته اند: در عصر عاشورا وقتی که دو فرزندش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت. در حالی که هنگام شهادت دیگر یاران حسین (ع) از خیمه بیرون می آمد.
گفته اند: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه ترین مردم به پدر خود علی علیه السلام و مادر خود فاطمه سلام الله علیها بود.»
گفته اند: بین راه کوفه و شام بودند. گرما و راه طولانی خسته شان کرده بود. در این چند روز که از کربلا راه افتاده بودند فقط هرچند وقت یک بار تکه نانی به آنها داده بودند که حتی کودکان را سیر نمی کرد.
زین العابدین (ع) چشمش به عمه بود که تمام وقت داشت از همه پرستاری می کرد، بیشتر از همه راه می رفت و کار می کرد. از همان جا روی شتر که نشسته بود عمه اش را دید که چطور یک تکه نانِ سهم روزانه اش را گرفت، حتی لب نزد، آن را تکه تکه کرد و بین کودکان تقسیم کرد.
گفته اند: حضرت زینب (س) همواره در عزای برادر و شهدای کربلا می گریست و هیچگاه اشک چشمانش خشک نشد. هرگاه به فرزند برادرش، حضرت امام زین العابدین (ع) نگاه می کرد، داغش تازه می شد. همواره اندوهگین بود تا پس از حدود دو سال از دنیا رفت. و…
بسیار گفته اند ولی بسیار کم است برای شناخت آن همه بزرگی یک بزرگ زاده؛ ما هم بسنده می کنیم و دست به دعا می شویم با نیایشی از زبان دکتر شریعتی که می گوید: «ای رسول امین برادر، که از کربلا میآیی و در طول تاریخ، بر همه نسلها میگذری و پیام شهیدان را میرسانی، ای که از باغ های سرخ شهادت میآیی و بوی گل های نو شکفته آن دیار را، در پیراهن داری، ای دختر علی، ایخواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی، ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر.»
آفتاب در حجاب
آفتاب در حجاب روایتی است از زندگی حضرت زینب (س) به قلم سید مهدی شجاعی. از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات. اثری که ماندگاریاش از حال پیداست. رمانی که به پشتوانه تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی، به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات حضرت زینب پرداخته است. شجاعی زبان روایتش را توی مخاطب انتخاب کرده، راوی دانای کلی است نامحدود که در تمام روایت حضرت زینب را مخاطب قرار داده و روایتش را پیش می برد. فرمی که در ادبیات داستانی ایران نمونهاش کمتر دیده شده. داستان از کابوس حضرت زینب در کودکی آغاز می شود: چشمهای اشکآلودت را به پیامبر دوختی، لب برچیدی و گفتی: «خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است. طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت می کند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید…» داستان از این کابوس که گواه رحلت پیامبر است و شهادت مادر و پدر و… آغاز می شود و در انتهای کتاب باز به همین خواب پریشان می رسیم: «تعبیر شد خواب کودکی های من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها ماندهام…»
مرتبط:
در سوگ عقیلة بنی هاشم سلام الله علیها
ای زینب! ای دخترِ علی! ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر!
منبع: اداره کل آموزش و پرورش استان سمنان