معلمان زحمتکش مازندرانی تجربیات آموزش مجازی را به اشتراک گذاشته و از آن میگویند…
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش مازندران؛ متن تجربه یکی از معلمان بهشهری به شرح زیر است:
باران نم نم میبارید و من برای انجام کاری باید به مدرسه میرفتم. آخرین ماه پاییز بود و من عاشق قدم زدن زیر باران، چترم را برداشتم و تا مدرسه باران را همراهی کردم. ماسکم را تند بر صورتم گذاشتم. در حیاط مدرسه، خبری از های و هوی بچهها نبود. بر دلم غمی چنگ انداخت.
روانه دفتر شدم. سلام و احوالپرسی و بعد، معاون مدرسه، مرا به چند مادری که در دفتر بودند، معرفی کرد. برای پیگیری کار بچه هایشان به مدرسه آمده بودند. ناگهان مادری از جایش برخاست، شادمانی را میشد در چشمانش دید. این روزها، چشمها حال و هوای دیگری دارند. چشمها حرف میزنند، میخندند، میگریند و پاسخ میدهند..
بدون هیچ مقدمهای گفت: «من خیلی کلاس شما را دوست دارم، وقتی شعر میخوانید، لذت میبرم.. هر بار که کلاستان شروع میشود، من و دخترم با هم به ویسهای شما گوش میدهیم.. من عاشق ادبیات هستم.» از کیفش دفتری را بیرون آورد و یادداشتهایی را که از کلاسم داشت، نشانم داد. حتی دلش میخواست گاهی بتواند در کلاسم شعر بخواند.
راستش دیگر از تدریس در فضای مجازی خسته شده بودم. اما حرفهای این مادر، بارقهی امید را در جانم تاباند. چقدر خوب است که کلاس درس من گسترده شده و چقدر خوب است که مادری با دخترش شعر مینوشد و از آبشخور معرفت شناسنامهی بزرگان بهره میبرد.
در کنار همهی کاستیها و دشواریهای تدریس در فضای مجازی، این تجربه ستونی شد برای تکیه دادن، ایستادن و نگریستن به افقهای دور اما نزدیک کلاس و مدرسه، بچهها، چهره به چهره خندیدن، دوست داشتن و عشق ورزیدنهای حقیقی. ابتهاج و سرور این تجربه، پیشکش معلمان عاشق.
✍️ مریم سعدزاده
دبیر ادبیات دبیرستان فرزانگان بهشهر
منبع: اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران