هوش هیجانی توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنشها و انگیزه، امیدواری و خوشبینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف است.
به گزارش اداره اطلاعرسانی و روابط عمومی ادارهکل آموزش و پرورش استان اصفهان، بهتر است پیشتر از آنکه هوش هیجانی (EQ ) را تعریف کنیم به سراغ تعریف واژهای در زمینه هوش که با آن آشنایی بیشتری داریم برویم، بله IQ و سپس تفاوت IQ و EQ را بیان کنیم.
IQ مخفف کلمه Intelligence Quantity به معنای بهره هوشی است که بعضا به اشتباه به آن ضریب هوشی میگویند. روانشناسان، بهره هوشی افراد را با انجام آزمایشهایی میسنجند. و در این میان اسامی دانشمندان بزرگی مانند آلفرد بینه، وکسلر، کتل و.. به چشم میخورد. در این آزمایشها توانایی ذهنی افراد برای استدلال سنجیده میشود. حدود سی سال پیش محققان به این نتیجه رسیدند که IQ پیشبینی کننده موفقیت یک فرد نیست و در این زمان مفهومی نو با نام EQ پا به عرصه علوم روانشناسی گذاشت. EQ مخفف کلمه emotional quotient به معنای هوش عاطفی یا هوش هیجانی است.
هوش هیجانی بر جنبههای غیر شناختی هوش مانند عوامل عاطفی و اجتماعی تاکید دارد. این نوع از هوش چهار مؤلفه اصلی دارد که شامل خودآگاهی، خودگردانی، آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی میشود. همین عوامل نشان میدهد اگر افراد یک جامعه دارای هوش هیجانی باشند این جامعه پله های ترقی و اعتلا را روز به روز پشت سر می گذارد و به مراتب کمال میرسد.
تعریف هوش هیجانی (EQ ):
هوش هیجانی عبارت است از توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنشها و انگیزه، امیدواری و خوشبینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف.
هوش هیجانی یا عاطفی، در حقیقت راهی برای زیرک بودن است. این هوش یک نوع مهارت اجتماعی و همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران است. در نتیجه اگر بتوانیم در فرزندمان این هوش را پرورش دهیم در حقیقت آینده و موفقیت او را تضمین کرده ایم. هوش هیجانی در محل کار، به شدت مورد نیاز است زیرا افراد دارای هوش هیجانی تمایل دارند که کارها را به طور کامل انجام دهند. آنها هدفمند هستند و به طور ذاتی، توانایی رهبری دارند که یعنی میتوانند به افراد دیگر نیز انگیزه بدهند. هوش هیجانی برای حس شادمانی و تندرستی خودتان ضروری است.
اگر شما تشخیص ندهید و درک نکنید که چه کسی هستید، قادر نخواهید بود واقعاً دیگران را درک کنید یا به آنها کمک کنید. همچنین، هنگامی که شما از احساسات خود بیاطلاع هستید، به احتمال زیاد به سمت رفتارهای منفی مانند اعتیاد به مواد مخدر میروید زیرا قادر به رویارویی با مشکلاتتان و مقابله با احساساتتان نیستید.
مؤلفههای هوش هیجانی:
هوش هیجانی چهار مؤلفه اصلی دارد که شامل خودآگاهی، خودگردانی، آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی میشود. که با ترکیب اینها، مؤلفههای بنیادی هوش هیجانی(عاطفی) به دست میآید.
خود آگاهی یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآ گاهی به شخص کمک میکند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در مسیر درک آن ها به فرد کمک میکند.
خودگردانی یا مدیریت عواطف مهارتی است که به افراد کمک می کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد در کنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک میکند.
دیگر آگاهی اجتماعی هم عبارت از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف است.
مهارت های اجتماعی را ارتباط با دیگران در موقعیت های مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی میدانند.
آیا میتوانیم هوش هیجانی را در خود و فرزندانمان پرورش دهیم؟
هوش هیجانی چیزی نیست که با آن متولد شویم بلکه برای ایجاد و پرورش به تلاش و زمان نیاز دارد. اگر میخواهید به هوش هیجانی دست یابید، بهترین مکان برای شروع، خودتان هستید. مطمئن شوید هنگامی که چیزی را احساس میکنید، آن را تشخیص می دهید.
نقش خانواده در این بحث بسیار مهم است. آموزش در شش سال اول زندگی فرد نقش تعیین کننده دارد و همه چیز در این زمان نهادینه می شود. ارائه آموزش های لازم از سوی والدین به فرزندان در ارتقای سطح هوش هیجانی آن ها بسیار تأثیرگذار است.
آرام بودن پدر و مادر و انتقال این آرامش به کودک، تماس لمسی و کنترل حرکات در برخورد با وی در کاهش اضطراب و افزایش توانایی اداره عواطف و احساسات کودک تأثیر ویژهای دارد.
چه راهکارهایی برای افزایش هوش هیجانی در کودکان وجود دارد؟
اولین قدم آگاه بودن از هیجان های کودکان است. شناخت هیجان به عنوان فرصتی برای صمیمیت و آموزش مرحله بعدی است. وقتی کودک ناراحت، خشمگین یا ترسیده است بیش از هر زمان دیگری به پدر و مادرش نیاز دارد.
با پذیرش هیجانهای فرزند، مهارت آرام ساختن و همچنین مهارت هایی که به کارگیری آنها در همه مراحل زندگی سودمند است را به او میآموزیم. احساسات منفی وقتی از بین می روند که کودک بتواند در مورد آنها صحبت کند.
گوش دادن همدلانه و پذیرش احساسات کودک گام مهم بعدی است. شنوندگان همدل چشمان خود را برای مشاهده دقیق نشانههای بدنی هیجانهای فرزندان خود به کار میگیرند. آن چه شنیدهاند به شیوه ای آرامش بخش و بدون انتقاد انعکاس میدهند. وقتی کودکی هیجان زده است مهم ترین گام در آموزش هیجان کمک به او در نامیدن این هیجانهاست.
به عنوان مثال هنگامی که کودک از موقعیتی ترسیده و یا از جمع دوری میکند به جای انکه به او بگوییم ترسو، دست و پاچلفتی، بی عرضه و.. میتوانیم به او بگوییم: انگار احساس ترس میکنی و یا احساس اضطراب داری و… و در این حین از زبان بدن برای برقراری ارتباط با او استفاده کنیم. به عنوان مثال با حرکات دست ، چشم، صورت و در کل اعضای بدن به او کمک کنیم تا احساساتش را بیان کند.
نامیدن هیجانها با همدلی همراه است. نامگذاری هیجانها تأثیر آرام بخشی بر سیستم عصبی و یاری کودک برای بهبود سریع تر از پیشامد ناخوشایند دارد.احساسات منفی وقتی از بین میروند که کودک بتواند در مورد آنها صحبت کند.
همانطور که در بسیاری از درمانهای روانشناختی نیز از مراجع می خواهیم تا جنس احساس خود را بشناسد و آن را بیان کند و شاید این یک مرحله مهم از درمان باشد، برخی از مراجعین در سنین بالا نیز هنوز احساساسات خود را در موقعیت های مختلف نمیشناسند و نمیتوانند آنها را به درستی نام ببرند و شاید یکی از وظایف درمانگر این باشد تا به آنها کمک کند تا نوع احساس خود و چگونگی مواجه شدن با آن را آموزش دیده، آن را التیام داده و کنترل کند و احساس خشنودی از خود و محیط را به خود بازگرداند و هدفمندی در تغییر شرایط را به منسه ظهور برساند.
یکی از موارد دیگر که در افزایش هوش هیجانی بسیار مؤثر است هنر و بازی و قصه است چون اینها جزء اجزای وجودی انسان هستند. کودکی که در جریان یک قصه هیجانی خود را به جای شخصیت های داستان میگذارد و احساسات آنها را مانند ترس، شادی و … تجربه می کند و سپس آن شخصیت را تحلیل میکند و یا در بازی و نمایش جای شخصیتها بازی میکند، به خوبی با احساسات و نقش انها در عملکرد انسان و کنترل آن و نیز تفکر منطقی با استفاده از تحلیل شخصیتها آشنا میشود.
آموزش مهارتهای ده گانه زندگی نیز به فراخور سن فرد، نقش به سزایی در رشد هوش هیجانی و کارآمدی فردی، اجتماعی و موفقیت فرد در حال و آینده دارد.
پس در مجموع با استفاده از راهکارهای زیر می توان هوش هیجانی کودکان را افزایش داد:
1.شناخت هیجانات و نامیدن آن ها
2. ایجاد محیط امن همراه با همدلی برای بیان احساسات
3. استفاده از زبان بدن 4. قصه و هنر 5. آموزش مهارت های زندگی فردی که هوش هیجانی بالایی داشته باشد ان هم در هر سنی، از سلامت روان بیشتری برخوردار است و به راحتی می تواند با اضطراب، افسردگی و… مقابله کند، موقعیت اجتماعی و شغلی بهتری دارد و نیز مدیر موفق تری است و بالطبع جامعه ای که چنین افرادی را در بطن خود پرورش داده به اعتلای حقیقی خواهد رسید.
امید آن میرود روز به روز شاهد پیشرفت بیش از پیش کشور عزیزمان و فرزندان ایران زمین باشیم.
نویسنده: امینه سادات طباطبایی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی؛ آموزگار ناحیه 6 شهر اصفهان
انتهای پیام/