به گزارش خبرگزاری فارس، متنی که میخوانید بخش سوم مقاله حمیدرضا آیت اللهی عضو هیات علمی دانشگاه با عنوان «موجه بودن باور متداول به خداوند بر اساس معرفت شناسیِ مبتنی بر شنیده های اطمینان یافته» است:
در بخش اول سنت معرفت شناسی دوران مدرن که باور صادق موجه را معتبر می دانسته است، و نوع دیگر معرفت شناسی که به چگونگی مشارکت دیگران در کسب معرفت اشاره دارد، مورد بررسی قرار گرفت و به نقش معرفت اجتماعی و یا گواهی و یا معرفتِ مبتنی بر شنیده های اطمینان یافته در معارف ما مخصوصا معرفتهای دینی اشاره شد. در بخش دوم معرفت های روزمره مورد بررسی قرار گرفت. سپس از طریق معرفت شناسی اجتماعی و بطور خاص «گواهی» معرفتهای دینی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت.
در بخش سوم این پرسش ها مورد بررسی قرار می گیرد که آیا می توان در توجیه باورهای ما به وجود و صفات خداوند بجای سنت قرینه گرایی که غالبا بر مبناگرایی مبتنی بوده است از روش معرفت های متداول و فراگیرمان مبتنی بر شنیده ها استفاده کرد؟ چگونه گواهی خداوند بر وجود و صفاتش که ازطریق گواهی بسیاری افراد و آنها نیز از پیامبران به ما رسیده است می تواند یکی از بهترین توجیه های معرفتی برای باور به وجود و صفات خداوند باشد؟ این نوع معرفت شناسی دینی چه مزایایی می تواند نسبت به قرینه گرایی و یا صورتهای گوناگون موجه ساختن باور به وجود خداوند و صفات او داشته باشد؟
ارزیابی روش های دیگرِ موجه ساختنِ باور به خداوند و کسب معرفت درست از او:
بیایید باور به خداوند را ارزیابی کنیم. برای موجه ساختن این باور، برخی روش استدلالی از طریق باورهای پایه را پیموده اند. استدلالهایی کرده اند. آیا اگر از روشهای تجربی بتوان وجود خداوند را به اثبات رساند آیا این روشها می تواند معرفت مناسب و مستوفایی از خداوند بدهد؟ می خواهیم نشان دهیم که معرفت تجربی برای رسیدن به معرفت موثر از خداوند و رابطه ساز با او محدود و کمتوان برای رساندن به مقصود خواهد بود.
اگر خود خداوند بخواهد وجود و حضور همه جایی خود را برای انسان نشان دهد، مسیر پدیدارهای تجربی را برای امر غیرپدیداری همچون ذات خود چندان راهگشا نخواهد دانست. ماهیتِ وجود خداوند بگونه ای نیست که معرفت به او، از راه معرفت های ریاضی، یا تجربی، یا تاریخی و یا جغرافیایی به راحتی قابل دسترس باشد.
-
ماهیتِ وجود خداوند بگونه ای نیست که معرفت به او، از راه معرفت های ریاضی، یا تجربی، یا تاریخی و یا جغرافیایی به راحتی قابل دسترس باشد.
اگر خداوند را موجودی بدانیم که نسبت او به ما مثل نسبتهای دیگر بین اشیاء نباشد و مثلا مثل نسبت ما و صور خیالی ما باشد، خداوند چگونه می تواند وجود خود را به انسان نشان دهد و به او بگوید من هستم. اگر ما خود را آدم های خیالی در ذهن یک فرد تصور کنیم که تمامی ابزارهای تجربی مثل عالم خودمان را داشته باشیم چگونه می توانیم اثبات کنیم که ما در هر لحظه وابسته به موجود دیگری هستیم که ما را در خیال خود ساخته است؟ نوع موجودیتِ خداوند بگونه ای نیست که از طرق معمولِ تجربه های عالم خیال بتوان به آن رسید. برای آن که آدمهای موجود در خیال را متوجه کنیم که شخصی دیگر آنها را در خیال خود بوجود آورده است (خیالورز) راههای تجربی ناشی از روابط تجربی در ذهن آن خیال ورز ناتوان هستند. چگونه آن خیالورز می تواند به انسان (خیالی) بگونه ای متذکر شود که تو در خیال دیگری هستی و در لحظه لحظة وجودت به او وابسته ای و او بر همه آنچه که با خیال خود ساخته است همواره علم دارد. او چگونه می تواند با روشی برخاسته از قواعد تجربی عالم خیال (که فرض می کنیم مثل عالم تجربی غیر خیالی است) به برخی انسانها بفهماند که او یعنی خیالورز وجود دارد. یقینا این خیالورز نمی تواند خود را برای آنها که در حصار خیال هستند مکشوف کند. یکی از بهترین راهها آن است که به این افراد القا می کند که بدانند او هست و همه عالمِ خیال با تدبیر او درحال تحول است و او علم کامل به تمامی موجودات دارد. این افراد نیز به دیگر انسانها می فهمانند که چنین خیالورز بزرگ مرتبه ای وجود دارد که دارای صفاتی است. حال اگر نه یکبار و نه دوبار بلکه بارها و بارها انسانهای خیالی را متوجه وجود خود کرده باشد و آن انسانها یکی پس از دیگری به این واقعیت آگاهی یافته باشند و به آنها دستور داده شده است که این واقعیت را به دیگران نیز واگو کنند، در آن صورت مجموعه انسانها از این طریق به وجود خیالورز آن گونه که هست معرفت پیدا می کنند لذا در باور به وجود آن خیالورز موجه خواهند بود. بدیهی است کسانی (از افراد در عالم خیال) باید این خبر را به دیگران برسانند که بلحاظ معرفت شناختی شرایط یک گواهی معتبر را داشته باشند. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که بهترین توجیه آن انسانها در باور به آن خیالورز و صفات او و نحوه ارتباط او با انسانهای خیالی معرفت اجتماعی بسیاری از انسانهای خیالی است که از گواهی پیامبران و آن نیز از گواهی خودِ خیالورز بدست آمده است.
حال بیایید روشهای پیشین مرسوم برای موجه ساختن باور به خداوند را که بطور سنتی جریان داشته است ارزیابی کنیم تا مزیت روش اتکاء بر شنیده ها را بر آنها نشان دهیم.
-
ماهیت خداوند همانند سایر موجودات تجربی نیست که بتواند بر اساس قوانین تجربی واقعیت تجربیِ دیگری را به اثبات برساند.
- روش استدلال بر وجود خداوند از طریق باورهای پایه تجربی:
استدلال از طریق باورهای پایه حسی و تجربی دچار مشکلاتی برای کسب معرفت کافی از خداوند از این قرار است:
- همانگونه که قبلا گفته شد ماهیت خداوند همانند سایر موجودات تجربی نیست که بتواند بر اساس قوانین تجربی واقعیت تجربیِ دیگری را به اثبات برساند. خداوند بنا به تعریف و اعتقاد باورمندان به او نمی تواند امری تجربی باشد که بتواند در معرض حواس ما قرار گیرد. از طرف دیگر برای استدلال تجربی بر وجود خداوند باید از مناسبات تجربی بین موجودات عالم تجربه استمداد گرفت؛ در حالی که نسبت بین خداوند و موجودات بنا به تعریف از سنخ نسبتهایی که بین امور تجربی است نمی باشد. همانگونه که گفته شد اگر نسبت بین خداوند و عالم تجربه را نسبت بین یک خیالورز و صور خیالی او بدانیم هیچگاه نمی توان از مناسبات بین موجودات خیالی به خیالورز دست یافت. لذا اینگونه معرفت به خداوند معرفت مستوفایی از خداوند را نخواهد داد.
- تاریخ چالشهای برهانهای اثبات خداوند نشان می دهد که روشهای تجربی حداکثر توانی را که داشته اند اثبات شعوری فوق عالم طبیعت بوده است. به قول کانت اینگونه برهانها که در اصطلاح برهان نظم یا اتقان صنع نامیده می شود فقط وجود ناظمی فراتر از عالم طبیعت را نشان می دهد و نمی تواند اثبات کند که او خالق عالم است، قیوم است، برهر چیز تواناست، همه چیز را می داند، علت مبقیه عالم است و همواره حاضر است. پس معرفت ناشی از اینگونه ابتنای بر باورهای پایه تجربی معرفت ناقصی از خداوند در اختیار ما قرار خواهد داد.
2- ارزیابی معرفت یابی به خداوند از طریق عقلی
عقل که فراتر از عالم تجربه را هم می تواند مورد واکاوی قرار دهد توان بیشتری را می تواند نسبت به تجربه داشته باشد. ابزار عقلی و استفاده از عقل که قواعد آن بر ذات آن خیالورز نیز جاری است می تواند ابزاری باشد که ما را از عالم حس و تجربه فراتر برده و درک بهتری از موجودی مثل خیالورز ارائه کند. به همین جهت برای اثبات وجود خداوند روشهای عقلی برهان وجوب و امکان می تواند بخوبی اثباتگر باشد. فیلسوفان اسلامی همچون ابن سینا بخوبی این موضوع رافهمیده بودند. لذا برای اثبات وجود خداوند برهان عقلی وجوب و امکان را بکار برده اند. آنها بخوبی فهمیده بودند راههای تجربی مثل استدلال حدوث که در کلام مطرح می شود در این زمینه چقدر قاصر است.
معمولا امکان و وجوب به عنوان برهان اثبات وجود خداوند فهم شده است، درحالی که دغدغه فیلسوفان اسلامی در این اندیشهورزیِ فلسفی نشان دادن ویژگی های خداوند و ارائه معرفتی کافی از خداوند یعنی صفات و ویژگی های او نیز هست.
اما این مسیر نیز مشکلاتی دارد. از آنجا که روش عقلی برای معرفت الوهی از روشی همچون امکان و وجوب برای کسی قابل دسترس است که مدتها فلسفه ورزی کرده باشد و توانسته باشد مفاهیم عقلی محض را با ممارست بدست آورده باشد لذا این مسیر برای اغلب مردم که نه چنین توانمندی را دارند و نه چنین فرصتی، دستاورد چندانی نخواهد داشت. پس راه معرفت به خداوند و موجه ساختن باور به خداوند مبتنی بر باورهای پایه عقلی، نمی تواند برای بسیاری از مردم که خیل عظیم باورمندان را تشکیل می دهند که نیاز به معرفت و ارتباط با خداوند دارند راهگشا باشد.
روش عقلی با روش وجوب و امکان برای فیلسوفان قابل استفاده است و برای اغلب مردم دستاورد چندانی ندارد.
3-ارزیابی معرفتشناسی شهودی برای شناخت خداوند
راه دیگری که برای رسیدن به معرفت به خداوند و جود دارد راههایی است که اغلب در تعبیر عام شهودی بکار برده می شود. معرفت از طریق تجربه دینی یا عرفانی یا سیرو سلوک است.
در مسیر معرفت شهودی آن چه مسلم است فراتر رفتن از تعلقات مادی است، ولی بقیه راه چگونه باید طی شود تا واقعا آنچه که بدست خواهد آمد مواجهه حضوری با خود خداوند باشد و نه کشف و شهودی از امور غیر مادی دیگر؟ برای پاسخ به این سوال و نشان دادن راه سیر و سلوک، عقل که با این مسیر بیگانه است نمی تواند مساعدتی داشته باشد. از تجربه هم که گذر شده است، یکی از راهها این است که کسانی که این مسیر را رفته اند به ما نشان دهند چگونه این مسیر را پیموده اند. به این جهت راههای شهودی دو عنصر مهم دارند: یکی ممارست و دیگری راهبلد.
-
افراد زیادی هستند که ادعا می کنند راهبلد هستند. هر یک هم راه سیر و سلوک متفاوتی ارائه می کنند. انسان ِمبتدی، ابزاری برای تشخیص آن که کدام راه بهتری را ارائه می کند ندارد.
اما این مسیر هم مشکلات خاص خودش را دارد:
- افراد زیادی هستند که ادعا می کنند راهبلد هستند. هر یک هم راه سیر و سلوک متفاوتی ارائه می کنند. انسان ِمبتدی، ابزاری برای تشخیص آن که کدام راه بهتری را ارائه می کند ندارد. هریک که ادعا می کنند که به مقام وصال رسیده اند از خداوند تعریفی می کنند که با دیگری متفاوت است. برخی مواقع بین آنچه بسیاری از آنها ادعا می کنند که رسیده اند تضادهای روشن و واضحی وجود دارد.
- این نوع مواجهه حتی اگر به شهود خداوند برسد فقط بدرد خواص می خورد. این خدا دیگر با بقیه مردم که این نوشتار به توجیه باور آنها به خداوند و صفات او می اندیشد سروکاری نخواهد داشت.
- شهود عرفانی یا تجربه دینی منظری زیبا برای مشاهده گر فراهم می کند و او در لذت این شهود دلباخته می شود. اما این نوع خدا بدرد تماشا می خورد نه هر لحظه با او بودن. این نوع معرفت، خداوند را در کارهای روزمره اغلب باورمندان به او دخالت نمی دهد. انسان که هم نیازهای مادی دارد و هم نیازهای معنوی، نمی تواند از برآوردن نیازهای مادی خود دست بکشد چرا که بقای او به برآوردن آن نیازهاست. حال معرفت شهودی چگونه می تواند در عین توجه به برآوردن نیازهای معنوی مان خود را در همان زندگی مادی به ما نشان دهد؟
4- شناخت خداوند از راه تبیین هایی که او از خود کرده است
داستان فیلشناسی در تاریکی که مولوی بیان می کند اغلب برای آن بکار می رود تا نشان دهد که در تاریکی، هرکس که با وجهی از فیل آشنا می شود آن را بر اساس آن وجه تعریف می کند. برخی آن را چون بادبزن می بینند برخی چون تخت و برخی چون ستون و غیره. گرچه همه از یک موجود حکایت می کنند ولی هر یک مواجهه ای متفاوت با آن داشته است در نتیجه تبیین افراد از فیل چنان مغایر هم دیده می شود. اما به ندرت به بخش مهم تری از داستان توجه شده است و از آن غفلت شده است. افرادی که عجله داشتند تا هرچه زودتر در تاریکی فیل را بشناسند چنین واکنش های متفاوتی داشتند. اما در آن میان فردی عاقل که می دانست در تاریکی نمی تواند برداشت درستی از فیل داشته باشد، به سراغ فیلبان می رود و از او می خواهد که فیل را برای او توصیف کند. در زمانی که دیگرانی مشغول لمس فیل در تاریکی بودند او مدتها وقت گذاشت و توصیف و تبیین فیل را از کسی که همواره با آن در تاریکی و روشنی بوده است پرسیده است. در نتیجه بهترین توصیف را توانسته از فیل بدست آورد. این داستان نشان می دهد مواجهه های فردی با چیزی نمی تواند تصویری روشن از فیل را به جویندگان بدهد افراد به این سادگی ها نمی توانند مبتنی بر یافته های پیشین خود استنباط درستی از فیل داشته باشند؛ ولی شنیدن سخنان فیلبان واقعیت فیل را همانگونه که هست نشان می دهد یعنی معرفت از راه شنیده های اطمینان یافته بهترین و درست ترین معرفت را حاصل کرده است.
برای شناخت خداوند بجای چنگ زدن به روشهای تجربی، عقلی و شهودی می توان از خود خداوند پرسید که تو کیستی؟ اگر او خود را توصیف کند بمراتب شناخت بهتری نسبت به روشهای متکثر دیگر می توان از او بدست آورد. از آنجا که انسان برخلاف دیگر موجودات قدرت درک خداوند به عنوان خالق جهان و قادر مطلق و همه جا حاضر و غیره را دارد، برخداوند است که به طریقی خود را به بشر بشناساند. چون بشر تنها موجودی است که می تواند با آگاهی و اختیار خود با خداوند رابطه برقرار سازد و وابستگی خود را به خداوند می تواند بفهمد و مناسباتش را با خود و جهان و دیگر انسانها در پرتو تعلقی که همه به خداوند دارند درک کند لذا برخداوند است که راهی به او نشان دهد تا مسئولیت انسان را نسبت به خودش به او متذکر گردد. به نظر می رسد خداوند ساده ترین راه را که توصیف خود برای بشر است بر راههای دیگر برتری داده است و از طریق انسانهایی در قامت پیامبر این معرفت را برای او میسر کرده است.
-
خداوند ساده ترین راه را که توصیف خود برای بشر است بر راههای دیگر برتری داده است و از طریق انسانهایی در قامت پیامبر این معرفت را برای او میسر کرده است. بهترین راه برای معرفت یابی به خداوند، در مقابل او نشستن و توصیف او را از زبان خود او گوش کردن است.
بدین ترتیب بهترین راه برای معرفت یابی به خداوند، در مقابل او نشستن و توصیف او را از زبان خود او گوش کردن است. این نوع شناخت خداوند از بسیاری مشکلات پیشگفته برکنار است و مزایای متعددی نسبت به راههای قبلی دارد:
- توصیف خود خداوند از خود یقینا توصیف واقعی تری نسبت به سایر توصیف ها دارد. خداوندی که می گوید «من اینگونه هستم» از خداوندی که «انسانها آن را آنگونه می یابند» واقعی تر است.
- شناخت خداوند از طریق توصیفهایی که خود کرده است راهی است که فقط مختص خواص نیست بلکه هرکس متناسب با خود می تواند به این شناخت نائل آید. این خداوند برای همه انسانها خواهد بود نه فیلسوفان، دانشمندان و عرفا. هرانسانی متناسب با ظرفیت وجودی خودش از شناخت خداوند محروم نمی ماند. این خدا خدای جهانیان خواهد بود.
- وقتی انسان توانست وابستگی خود را نسبت به خداوند بفهمد باید بتواند مناسبات خود را با او بدست آورد. درک ربوبیت خداوند برای انسان الزاماتی را بوجود می آورد که وظیفه اش را نسبت به او بشناسد. حال این الزامات چیستند و انسان چگونه می تواند وظیفه خود را در مقابل او به انجام رساند مساله ای نیست که به این سادگی ها از راههای تجربی، عقلی و شهودی بدست آید. اما توصیف خداوند از خودش و تبیین وظایف انسان نسبت به او بخوبی می تواند مسئولیت و نقش ما را نسبت به خداوند نشان دهد.
- اینگونه شناخت خداوند بنا به اصطلاح می تواند شناختی در کفِ واقعیت های مادی و معنوی آنگونه که انسانها در تمامی لحظات زندگی شان با آن درگیر هستند فراهم سازد. این نوع شناخت از خداوند می تواند ما را نسبت به آن چیزهایی که عقل انسان و یا تجربه او و یا حالات معنوی او به آن اشاره دارند مطمئن سازد. شناخت خداوند از طریق توصیفهای خود او می تواند انسان را قادر سازد که بفهمد راههای تجربی و عقلی و شهودی هر سه، ما را به یک مقصود می رساند.
- این نوع شناخت از خداوند با بستر معرفتی که بیشتر باورهای ما را موجه می کند سازگارتر است. همانگونه که گفته شد با بررسی مجموعه باورهایی که داریم می یابیم که اغلبِ باورهای ما مبتنی بر «شنیده ها» است. همانگونه که ابتدا گفته شد شبکه اصلی باورهای ما را اتکاء به قول دیگران تشکیل می دهد. شناخت خداوند از طریق اتکاء به توصیفهای او از خود، از مسیر طبیعی غالب باورهای ما می گذرد و این مسیر روشن تر، آسان تر، فراگیرتر، دسترس پذیرتر، طبیعی تر، مطمئن تر و عملی تر شناخت خداوند را در اختیار ما می گذارد.
- خیل عظیم باورمندان به خداوند و معاد عملا بر اساس شنیده های اطمینان یافته ای که از دیگران بدست آورده اند باورمند شده اند.
در مجموع باید گفت راه اتکاء به گفته انبیاء و امامان و اولیاء بهترین و طبیعی ترین راه برای معرفت به خداوند و معاد و موجه شدن باور ما به آن است. پس در معرفت شناسی دینی بهترین راه کسب معرفت از راه اتکاء به شنیده هاست.
5- چند وجه سازی و معرفت دینی
موزر یک شیوه مهم برای توجیه و معرفت را شیوه ای بیان می کند که موسوم است به «چند وجه سازی». این شیوه بیان می دارد باورهایی که اعتبار آنها بر تعداد بیشتری از روشهای مجزا و مستقل مبتنی است، عموما قابل اعتماد ترند (یا احتمالا صادق ترند) تا باورهای که اعتبار آنها بر روش واحدی مبتنی است.
این مفهوم از «چندوجه سازی» در علم و عقل متعارف یافت می شود. بر اساس این روش، اگر ما به کمک روش های مختلف به نتیجه واحدی برسیم، آن وقت به موازات آن احتمال آن که این تلاقی اتفاقی باشد کمتر و حتی شاید از نظر عقلی بی اهمیت باشد. (موزر و دیگران، 1385، 219)
در زمینه گواهی، چندوجه سازی از میان رشته های گوناگون و دیدگاههایی به وجود می آید که با درخواست متخصصانه از افراد مختلف صورت می گیرد.
حال اگر معرفت به وجود و صفات خداوند را به شنیده های اطمینان یافته از جانب خداوند بدانیم، می توانیم روشهای دیگر را که نشانه ای بر وجود خداوند هستند از باب «چندوجه سازی» اطمینان بسیار افزونتری را به موجه بودن باور ما به وجود و صفات خداوند بدهد.
-
«چند وجه سازی». این شیوه بیان می دارد باورهایی که اعتبار آنها بر تعداد بیشتری از روشهای مجزا و مستقل مبتنی است، عموما قابل اعتماد ترند تا باورهای که اعتبار آنها بر روش واحدی مبتنی است.
نهایتا باور به وجود خداوند و صفات او می تواند از این حیث موجه باشد که معرفت اجتماعی حاصل از گواهی علمای دینی ابن توجبه را برای باور ما بوجود آورده است و آن گواهی ها نیز با اطمینان یافتن از شنیده های منتهی به گفتار پیامبران و آن نیز گواهی خود خداوند بر وجود و صفاتش بهترین توجیه برای باور به اوست. اما نشانه های دیگر همچون آیات الهی و درک عرفانی و دلایل عقلی و تمایل فطری بشر همه می توانند از باب چند وجه سازی اطمینان افزونتری را از وجود و صفات خداوند به ما بدهند و در نتیجه هر یک از این راهها توجیه مستحکم تری را نسبت به گزاره «خداوند وجود دارد و دارای مجموعه ای از صفات است و رابطه ای با ما دارد و مانیز باید نسبت به او وظایفی را انجام دهیم» بوجود می آورد.
-
شنیده های ما درباره وجود خداوند و صفات او که برای ما از طرق مختلف اطمینان به آن شنیده ها حاصل شده است و به پیامبران منتهی می شود و آن نیز به اقرار خداوند و تبیین او از خودش مبتنی است می تواند بهترین توجیه برای باورهای ما به او باشد.
بخش سوم: نتیجه گیری
اگر در معرفت شناسی دینی مسیر فرد گرایانه سنت معرفت شناسی تا قبل از قرن 21 را دنبال نکنیم می توانیم با معرفت شناسی اجتماعی و از آن از طریق معرفت از طریق گواهی، به توجیه باورهایمان به خداوند و برخی دیگر از معارف دینی دست پیدا کنیم بدون آن که در چالش های بیّنهگراییِ دوران مدرن که مبتنی بر استنباط از باورهای پایه است گرفتار بیاییم. شنیده های ما درباره وجود خداوند و صفات او که برای ما از طرق مختلف اطمینان به آن شنیده ها حاصل شده است و به پیامبران منتهی می شود و آن نیز به اقرار خداوند و تبیین او از خودش مبتنی است می تواند بهترین توجیه برای باورهای ما به او باشد.
منابع
موزر، پل؛ مولدر و تروت (1385) در آمدی موضوعی بر معرفت شناسی معاصر، ترجمه رحمت الله رضایی، آنتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم.
این مقاله در پژوهشنامه فلسفه دین، سال نوزدهم، بهار و تابستان 1400، شماره 1 (پیاپی 37) منتشر شده است.
انتهای پیام/ ت 874
منبع: خبرگزاری فارس