مدرسهای را تصور کنید که در آن تدریس به جای یک شغل معمولی به عنوان یک حرفه فنی و تخصصی در نظر گرفته میشود. این بدان معناست که نقش معلم در مدرسه و آموزش دانشآموزان تغییر پیدا کرده است. آموزش با شیوههای قدیمی مانند «نمایش و سخن گفتن» به همان اندازه متفاوت است که تکنیکهای پزشکی مدرن با روشهایی مانند استفاده از زالو و خونریزی متفاوت است.
آموزش، اصولاً شامل سخنرانی برای دانشآموزانی نیست که در پشت میز مینشینند و گوش میدهند و آنچه را که میشنوند حفظ میکنند، بلکه آموزش مدرن به هر دانش آموز یک تجربه یادگیری ارزشمند و منحصربه فرد ارائه میکند.
محیط آموزشی محدود به کلاس درس نیست، بلکه در خانه و جامعه و در سراسر جهان گسترش می یابد. اطلاعات فقط در کتابهای درسی قید نمیشود. آن را در همه جا می توان یافت. یعنی آموزش همه جایی و همه زمانی شده، آموزش بدون زمان و مکان است.
همراه با تغییرات آموزش و پرورش
دانش آموزان صرفاً مصرف کننده حقایق نیستند، آنها خالقان فعال دانش و مشتاقان یادگیری هستند. مدارس فقط سازه های آجر و ملات نیستند – آنها مراکز یادگیری مادام العمر هستند و از همه مهم تر، تدریس به عنوان یکی از چالش برانگیزترین و مهم ترین انتخاب های شغلی شناخته شده که برای سلامت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورها کاملاً حیاتی است.
موتور تحول و دگرگونی در نحوه ارائه فعالیت های آموزشی و پرورشی در دنیا به حرکت در آمده است، کشورها سعی دارند با استفاده از فنون و شیوه های مختلف آموزشی و تربیتی، فرزندان خود را برای دنیای جدید تربیت کنند، دنیایی که در آن انسانها چند وجهی با توانمندی های منحصر بفرد زندگی می کنند.
امروزه بذر چنین تحول شگرفی در آموزش و پرورش در حال کاشت است. مدارس در سراسر جهان به دلیل انقلاب های عظیم در دانش، فناوری اطلاعات و تقاضای عمومی برای یادگیری بهتر و راحت تر، به آرامی خود را مطابق با تغییرات و تحولات روز بازسازی می کنند.
هزاران معلم در جهان مشغول اصلاح و بازنگری آموخته های خود و یادگیری آموزه های جدید هستند از جمله: روابط خود با دانش آموزان، همکاران و جامعه، استفاده از ابزارها و تکنیک های جدید آموزشی، حقوق و مسئولیت های اجتماعی و تربیتی، شکل و محتوای برنامه درسی، استانداردهای آموزشی و تربیتی، چگونگی ارزشیابی و اعمال شاخص های آن و دنبال توسعه حرفه ای مستمر خود در ساختار نظام آموزشی هستند. به طور خلاصه، معلمان در حال اختراع خود و شغل خود برای خدمت بهتر به دانش آموزان و جامعه هستند.
شیوه های جدید آموزشی
به طور سنتی، آموزش ترکیبی از توزیع اطلاعات، مراقبت از کودکان و جدا کردن دانشآموزان با پایه های مختلف تحصیلی از دیگر دانش آموزان بود. الگوی زیربنایی برای مدارس یک کارخانه آموزشی بود که در آن معلمان، با دستمزد ساعتی یا روزانه، دانش آموزان را برای درسها و آزمونهای استاندارد، بیحرکت نگه میداشتند.
به معلمان گفته می شد که چه چیزی، چه زمانی و چگونه تدریس کنند. آنها موظف بودند که هر دانش آموزی را دقیقاً به همان شیوه قدیمی آموزش دهند و اگر در این بین دانش آموزان نتوانند به پایه بالاتر ارتقاء پیدا کنند، معلم مسئولیتی نداشت.
از آنها انتظار می رفت که با استفاده از روش های مشابه نسل های گذشته تدریس کنند و هر گونه انحراف از رویه های سنتی توسط مدیران مدارس و یا توسط قوانین و مقررات آموزشی بی شماری منع می شدند. بنابراین، بسیاری از معلمان به سادگی جلوی کلاس میایستادند و سال ها همان درسها را ارائه میکردند و از اینکه اجازه نداشتند کاری را که انجام میدادند، تغییر دهند دچار فرسودگی شغلی می شدند.
با این حال، امروزه بسیاری از معلمان تشویق می شوند تا شیوه های جدیدی را که هم هنر و هم علم یادگیری را تصدیق می کند، تطبیق داده و اتخاذ کنند. آنها درک می کنند که ماهیت آموزش رابطه نزدیک بین یک بزرگسال آگاه، دلسوز و یک کودک مطمئن و با انگیزه است. معلمان درک می کنند که مهم ترین نقش آنها این است که هر دانش آموز را به عنوان یک فرد بشناسند تا نیازهای منحصر به فرد، سبک یادگیری، پیشینه اجتماعی و فرهنگی، علایق و توانایی های او را درک کنند.
این توجه به ویژگی های شخصی اهمیت بیشتری پیدا می کند. معلمان باید متعهد به ارتباط با دانش آموزان با فرهنگ های مختلف باشند، از جمله آن دسته از جوانانی که با آموزش سنتی، ممکن است از سیستم آموزشی رها شده باشند – یا مجبور شده باشند.
کار معلمان مشاوره دادن به دانشآموزان در حین توسعه فکری، رشد و بلوغ آنان است – کمک به آنها در یکپارچهسازی رشد اجتماعی، عاطفی و فکری – بنابراین اتحاد این ابعاد گاهی مجزا، تواناییهای جستجو، درک و استفاده از دانش را به همراه میآورد. برای تصمیم گیری بهتر در زندگی شخصی خود و برای کمک به جامعه ارزش قائل شوند.
آنها باید آماده و اجازه داشته باشند که در هر زمان و به هر نحوی برای اطمینان از وقوع یادگیری، مداخله کنند. معلمان به جای اینکه خود را صرفاً به عنوان آموزش دهنده موضوعات درسی مانند تاریخ، ریاضی یا علوم ببینند، به طور فزاینده ای درک می کنند که باید عشق به یادگیری را نیز در دانش آموزان نده کنند.
در عمل، این رابطه جدید بین معلمان و دانش آموزان شکل مفهوم متفاوتی از آموزش را به خود می گیرد. تنظیم نحوه یادگیری واقعی دانش آموزان، بسیاری از معلمان را وادار می کند که تدریسی را که عمدتاً به نفع آموزش است که دانش آموزان را برای ایفای نقش فعال در یادگیری به چالش می کشد، رد نکنند.
معلمان ماهر و با تجربه کشف کرده اند که چگونه با ارائه موضوعات آموزشی و تربیتی مبتنی بر پروژه مشارکتی، دانش آموزان را در فرآیند آموزشی مشارکت دهند. آنها میدانند که برای اینکه دانشآموزان در آموزش و یادگیری خود مشارکت داشته باشند، برنامه درسی باید با زندگی آنها مرتبط باشد، فعالیتهای یادگیری باید کنجکاوی طبیعی آنها را درگیر کند و ارزیابیها باید دستاوردهای واقعی را اندازهگیری کرده و بخشی جداییناپذیر از یادگیری باشند.
دانشآموزان زمانی که معلمان نقشی در تعیین شکل و محتوای مدرسه به آنها میدهند سختتر کار میکنند – به آنها کمک میکنند برنامههای یادگیری خود را طراحی کنند و تصمیم بگیرند که چگونه نشان دهند که در واقع آنچه را که برای یادگیری توافق کردهاند، یاد گرفتهاند.
شغل روزانه معلم، به جای پخش محتوا، طراحی و هدایت دانش آموزان از طریق فرصت های یادگیری جذاب و متنوع است. مهم ترین مسئولیت یک معلم جستجو و ایجاد تجربیات آموزشی معنادار است که به دانش آموزان اجازه می دهد مسائل دنیای واقعی را حل کنند و نشان دهند که ایده های بزرگ، مهارت های قدرتمند و عادات ذهنی و قلبی را که مطابق با استانداردهای آموزشی مورد توافق است، آموخته اند.
نتیجه این است که دانش انتزاعی و بی اثری که دانش آموزان برای حفظ کردن از کتاب های درسی غبارآلود استفاده می کردند، با مشارکت آنها در ایجاد و گسترش دانش جدید زنده می شود.
ابزارها و محیط های جدید آموزشی
یکی از قدرتمندترین نیروهای تغییر نقش معلمان و دانش آموزان در آموزش، فناوری های نوین اطلاعات و ارتباطات جدید است. مدل قدیمی آموزش بر اطلاعاتی تکیه داشت که سالها از چاپ و نشر آنها می گذشت و اطلاعات آنها قدیمی و کهنه بود. معلمان و کتابهایشان منشاء اصلی اطلاعاتی بودند که دانش را با یک روش مشخص و معین در اختیار دانش آموزان قرار می داد و از تنوع اطلاعات در ارائه مطالب درسی خبری نبود.
اما دنیای امروز مملو از اطلاعات بسیاری از منابع چاپی و الکترونیکی است. وظیفه اساسی آموزش دیگر توزیع حقایق نیست، بلکه کمک به کودکان برای یادگیری نحوه استفاده از آنها با رشد توانایی های خود برای تفکر انتقادی، حل مشکلات، قضاوت آگاهانه و ایجاد دانشی است که هم برای دانش آموزان و هم برای جامعه مفید باشد. معلمان که از مسئولیت ارائه دهندگان اطلاعات اولیه رها شده اند، زمان بیشتری برای کار با دانش آموزان دارند.
بازسازی رابطه بین دانش آموزان و معلمان مستلزم این است که ساختار مدرسه نیز تغییر کند. اگرچه هنوز در بسیاری از مکانها عادی است که معلمان را در اتاقهای بلوک دیواری با دانشآموزان همرده سنی که در طول یک ترم هر ساعت در کلاسها چرخش میکنند – یا هر سال، در محدوده مدرسه منزوی می شوند، این الگو در موارد بسیاری کنار گذاشته شده است و مدارس بیشتری هستند که می خواهند به معلمان زمان، مکان و حمایت برای انجام کارهایشان بدهند.
دوره های آموزشی طولانی مدت و روزهای مدرسه و همچنین برنامه های سالانه سازماندهی مجدد، همگی به عنوان راه هایی برای جلوگیری از تقسیم یادگیری به بخش های اغلب دلخواه بر اساس زمان محدود امتحان می شوند. همچنین، بهجای گروهبندی غیرقابل انعطاف دانشآموزان در کلاسها بر اساس سن، بسیاری از مدارس دارای کلاسهای مختلط هستند که در آن دانشآموزان دو یا چند سال را با معلمان یکسان میگذرانند.
علاوه بر این، در گروههای دانش آموزی پویا و توانمند، باید دانش آموزان کم استعداد هم حضور داشته باشند تا بتوانند در کنار آنها به موفقیت برسند، با این درک که آزمونهای استاندارد کنونی بسیاری از تواناییها را اندازهگیری نمیکنند یا روشهای متفاوتی را که افراد به بهترین شکل یاد میگیرند در نظر نمیگیرند، به چالش کشیده میشوند.
یکی از مهم ترین نوآوری ها در سازمان آموزشی، آموزش تیمی است که در آن دو یا چند معلم آموخته های گروهی از دانش آموزان را به اشتراک می گذارند. این بدان معنی است که یک معلم تنها دیگر لازم نیست برای همه دانش آموزان همه چیز باشد. این رویکرد به معلمان اجازه میدهد تا نقاط قوت، علایق، مهارتها و تواناییهای خود را به بهترین نحو به کار ببرند، زیرا میدانند که کودکان از نقاط ضعف خود رنج نمیبرند، چون می دانند فردی با مجموعهای از تواناییها وجود دارد که از آنها پشتیبانی کند.
برای حرفه ای کردن تدریس، ما باید نقش هایی را که یک معلم ممکن است ایفا کند بیشتر متمایز کنیم. همانطور که یک شرکت حقوقی خوب دارای ترکیبی از کارکنان خوب و ماهر است، مدارس نیز باید دارای ترکیب بیشتری از معلمان باشند که بر اساس توانایی ها و سطوح تجربه، سطوح مناسب و مختلفی از مسئولیت ها را بر عهده دارند. همچنین، همانطور که بسیاری از کارهای یک وکیل در خارج از دادگاه انجام می شود، باید بدانیم که بسیاری از کار معلمان خارج از کلاس درس انجام می شود.
مسئولیت های جدید حرفه ای معلمان
معلمان علاوه بر بازنگری در مسئولیت اصلی خود به عنوان راهبران آموزش دانشآموزان مانند نقشهای دیگری را نیز در مدارس و حرفه خود بر عهده میگیرند. آنها با همکاران، اولیاء دانش آموزان، صاحب نظران حوزه تعلیم و تربیت و دیگران کار می کنند تا استانداردهای واضح و قابل حصولی را برای دانش، مهارت ها و ارزش هایی که باید از دانش آموزان انتظار داشته باشند، تعیین کنند. معلمان در تصمیم گیری های روزانه در مدارس شرکت می کنند، در کنار هم برای تعیین اولویت ها کار می کنند و با مشکلات سازمانی که بر یادگیری دانش آموزان آنها تأثیر می گذارد، برخورد می کنند.
بسیاری از معلمان وقت خود را در زمینه تحقیق در مورد شیوه های تدریس و سؤالات مختلف درباره اثربخشی و تاثیرگذاری آموزشی صرف می کنند که این می تواند درک، پویایی و یادگیری آنان را گسترش دهد. معلمان اکنون وقت بیشتری برای راهنمایی دانش آموزان و همکاران حرفه خود صرف می کنند تا مطمئن شوند که فارغ التحصیلان مدارس، برای چالش های پیچیده جامعه آماده هستند.
اختراع مجدد نقش معلمان در داخل و خارج از کلاس درس می تواند منجر به مدارس بهتر و دانش آموزانی با توانمندی و اثربخشی بهتر شود. اما اگرچه ریشههای چنین پیشرفتهایی در مدارس امروزی جا افتاده است، آنها برای رشد و تغییر واقعی چشمانداز یادگیری به پرورش مداوم نیاز دارند.
مدیران مدرسه و مسئولان آموزش و پرورش باید نقش و جایگاه خود را در روند آموزش و تربیت دانش آموزان بازنگری و اصلاح نموده و نقش حمایتگری از معلمان را برعهده بگیرند تا معلمان با آزادی و اعتماد به نفس بیشتر بتوانند دانش آموزانی، کنجاوه، پرسشگر، نقاد، توانمند، اثربخش و موثر برای خود و آینده جامعه تربیت نمایند.
مقام و منزلت معلم
در نتیجه معلمی یک شغل حرفه ای، فنی و چند وجهی با کارکردهای مختلف است که مهم ترین کارکرد آن انتقال علم و دانش روز به دانش آموزان و در نهایت یادگیری بهتر و موثرتر دانش آموزان در روند تعلیم و تربیت است.
آگاهی معلمان از شرایط و مقتضیات جامعه برای ایجاد درک و فهم مشترک در دانش آموزان نسبت به محیط اطراف و رویدادهای جامعه، می تواند آنان را در تربیت دانش آموزان خلاق، نوآور، مسئولیت پذیر و موثر در ایجاد تحول در جامعه کمک کند.
این مهم جزء با حمایت از معلم و حفظ شان، جایگاه، عزت و حرمت آنان مسیر نیست، چون معلم محور اصلی تحرک اجتماعی و فرهنگی در جامعه است که دست پرورده های آنان فردای جامعه را رقم می زنند. معلم در کشورهای دیگر از بالاترین جایگاه و ارزش اجتماعی برخوردار است بطوری که هیچ شغلی به اندازه معلم دارای ارزش و اعتبار نیست.
رفع غفلت مزمن نسبت به معلم و سیستم آموزشی و آسیبی که از این راه به نظام آموزشی و تربیتی فرزندان این مرز و بوم در آینده وارد می کند غیر قابل جبران است چون آینده در دست پرورش یافتگان امروز است که به وسیله معلم برای پذیرش مسئولیت های فردا تربیت می شوند.
پس حفظ شان، حرمت و جایگاه معلمان باید به یک دغدغه ملی تبدیل شود تا حرمت معلم حفظ نشود دانش آموز به خانواده خود حرمت نخواهد گذاشت، تا شان و جایگاه معلم حفظ نشود هیچ فردی قدر و منزلت دیگر انسانها را نخواهد فهمید. چون معلم است که قدر و ارزش و منزلت ها را برای دانش آموزان در کلاس درس تبیین می کند که چطور باید حرمت خانواده، بزرگترها، همسایه ها و در نهایت انسانها را نگهداشت. پس حرمت معلم یعنی حرمت جامعه و اجتماعی که در آن زندگی می کنیم؛ این مهم را کشورهای دیگر به خو.بی به آن پی برده اند و آن را عملی کرده اند.
هر جامعه ای که قدردان خدمات و منزلت معلم باشد آن جامعه در راه رسیدن به اهداف موفق تر و منسجم تر حرکت خواهد کرد. معلم آبروی و تمام توان خود را برای تربیت دانش آموزان خلاق، مسئولیت پذیر، تاثیرگذار و کارآمد می گذارد معلم هر چه دارد در طبق اخلاص می گذارد و به میدان می آورد تا دین خود را به فرزندان این مرز و بوم اهدا کند، این نیازمند حمایت ملت، دولت و مجلس از اوست تا دلگرم باشد برای ساختن آینده ای بهتر برای کشور.
*کارشناس مسائل آموزش و پرورش