”اگر جامعه تمایل دارد که به نخبگان توجه کند، باید مراقب باشد که نخبه ها نرمال زندگی کنند؛ درحالی که دقیقاً توجه جامعۀ سیاست گذاران ما به این سو رفته است که کاری بکنند که نخبه ها زندگی غیرعادی ای داشته باشند. زمانی که حکومت مدرسه های تیزهوشان را راه اندازی می کند و نخبه ها را از مدرسه های معمولی به مدرسه های خاص منتقل می کند، دقیقاً زیستی غیرعادی را بر آن ها تحمیل می کند؛ درحالی که درست این بود که مسئولانِ مدرسه های تیزهوشان مراقبت می کردند که سرمایۀ نخبگیِ افراد از دست نرود و از افراد به درستی استفاده شود و برای این کار باید مراقبت می کردند که زندگیِ نخبه ها عادی باشد و هیچ فشار ویژه و شرایط غیرعادی ای بر آنان وارد نشود تا سرمایۀ نخبگیِ آن ها در یک بستر طبیعی حفظ شود.“
زمانی که حکومت مدرسه های تیزهوشان را راه اندازی می کند و نخبه ها را از مدرسه های معمولی به مدرسه های خاص منتقل می کند، دقیقاً زیستی غیرعادی را بر آن ها تحمیل می کند.
*****
این تکهای از کتاب «آسیبشناسی نخبگی در ایران»، نوشته دکتر «محسن رنانی» بود. نقدها و پیشنهادهای مطرح شده در این کتاب کوتاه، هر چند از نظر جامعیت به همه ابعاد مسأله آسیبشناسی نخبگی نپرداخته و فقط به زاویه محدودی پرداخته، و همچنین برخی تعابیر نقطهای آن نیز مورد پذیرش و قابل قبول به نظر نمی رسد، اما نکات قابل تأمل و قابل استفادهای را در بردارد.
این کتاب کوتاه، هر چند از نظر جامعیت به همه ابعاد مسأله آسیبشناسی نخبگی نپرداخته و فقط به زاویه محدودی پرداخته، و همچنین برخی تعابیر نقطهای آن نیز مورد پذیرش و قابل قبول به نظر نمی رسد، اما نکات قابل تأمل و قابل استفادهای را در بردارد.
*****
در ادامه این بخش از کتاب، می خوانیم:
”برای مثال، سبک زندگیِ صحیح را به آن ها بیاموزند، مهارت های زیستی و اجتماعیِ آن ها را بالا ببرند، کاری کنند که نخبه ها به طور منظم به استخر بروند، ورزش کنند، الگوی تغذیۀ سالمی داشته باشند، یک نوع موسیقی را بیاموزند، تفریح درستی داشته باشند، و مراقبت هایی از این دست، تا نخبگان ما تا آخر عمر بتوانند عادی زندگی کنند تا از سرمایۀ نخبگیِ آنان حداکثرِ بهره برداری انجام شود. این گونه است که جامعه می تواند از آسیب دیدنِ نخبگیِ افراد جلوگیری کرده و در زمان لازم از آنان به درستی بهره برداری کند.
اما، مدرسه های تیزهوشان دقیقاً برخلاف این فرایند عمل کرده اند؛ یعنی، امکان عادی بودن را از نخبه های ما گرفته اند، و نخبگان جامعه را، که خودشان به طور طبیعی، از نظر بهرۀ هوشی، غیرنرمال و بالاتر از دامنۀ عادی بودند، به سوی نوعی زیست غیرطبیعی در بقیۀ جنبه های زندگی سوق داده اند؛ به این معنا که آن ها را در یک فضای رقابتیِ پیوسته، ویران گر، و کشنده قرار داده اند، و موجب شده اند که سایر نیروهای زیستیِ آن ها به طور طبیعی و عادی تکامل نیابد، و، در نتیجه، مثلاً یک نخبه، در اوج نخبگی و توانمندیِ علمی، از انجام برخی از فعالیت های عادیِ زندگی ناتوان باشد.
او واقعیت های جامعه را درک نکرده و یاد نگرفته است که چگونه در جامعه زندگی کند.
برای مثال، هنگامی که قصد دارد برای تبدیل ایدۀ خود به محصول قابل فروش، با یک سرمایه گذار گفتگو کند، تواناییِ برقراریِ ارتباط و اعتماد لازم را ندارد و همه را فریبکار می انگارد یا نمی تواند درک کند که لازم است از بخشی از منافع خود بگذرد و دیگران را در کار خود شریک کند تا ایده اش به یک فعالیت اقتصادیِ مولد تبدیل شود. دلیل این امر نیز همان زیست اجتماعیِ غیرعادیِ وی بوده است.
او واقعیت های جامعه را درک نکرده و یاد نگرفته است که چگونه در جامعه زندگی کند: او زیست طبیعی را مشاهده نکرده است، اخلاق طبیعیِ بازار را نمی شناسد، و سازوکار طبیعیِ اقتصاد را نمی داند. به همین ترتیب، در سایر حوزه ها نیز، مانند موضوع ازدواج، به هزار مشکل برمی خورد، زیرا سیر طبیعیِ زندگی را نگذرانده است.
در یک کلام، اگر قصد داشتیم که از نخبگان حمایت کنیم، باید به آن ها کمک می کردیم که زندگی شان با یک زیست طبیعی جلو برود. در این صورت، می توانستیم که بیشترین بهره برداری را از سرمایه های فکری و ذهنیِ آن ها داشته باشیم.“
*****
محسن رنانی در یادداشتی در مورد این کتاب می نویسد:
به تجربه دریافتهام نوشتههایی که از دلم ریشه گرفته یا بر شهودم متکی بوده، بسیار اثرگذارتر از سایر نوشتههایم بوده است. ۴ سال روی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» کار کردم اما این کتاب که حاصل اندیشهسوزی و عقلانیتورزی من روی موضوع بود، نه آنگاه که سال ۸۷ در پنج نسخه و به صورت پوشیده برای مقامات ارشد کشور ارسال کردم و نه وقتی سال ۹۴ نسخه الکترونیک آن به صورت عمومی منتشر شد، مورد هیچ اقبالی ـ نه از سوی مقامات نه از سوی جامعه نخبگی ـ قرار نگرفت و اثری بر سیاستهای اتمی کشور نگذاشت.
بر عکس، یادداشت «فردا اول خلقت است» کلا نیم ساعت از من وقت گرفت اما در مجموع رسانههای مجازی، بیش از ده میلیون بار دیده و خوانده شده است. شامگاه ۳۱ شهریور ۹۶ بود که دکتر مرادی (فیلسوف آموزش) پیام داد «فردا اول مهر است؛ نمیخواهی چیزی بنویسی؟» و من چون آن ایام خیلی با موضوع تربیت و توسعه درگیر شده بودم، گفتم چرا و قلم را برداشتم و هر چه بر دلم جاری شد نوشتم.
کتاب «آسیبشناسی نخبگی در ایران» نیز از همین کارهای دلی بود. اصلا قراری بر نوشتن کتاب نبود. شهریور ۹۵ رئیس بنیاد نخبگان اصفهان تماس گرفت و گفت جلسهای با نخبگان داریم؛ شما بیا صحبت کن و من قبول نمیکردم. پس از اصرار فراوان، گفتم من اگر بیایم در نقد نخبگان صحبت میکنم و بر بیماریهای نخبگی دست میگذارم و تمام عملکرد بنیاد نخبگان را زیر سوال میبرم. ایشان گفت مشکلی نیست. راستش پیش از آن خیلی درباره آسیبهایی که آموزش و پرورش و آموزش عالی ما به نخبگان میزنند، فکر کرده بودم اما هیچگاه چیزی ننوشته بودم یا درباره آن صحبت نکرده بودم. اما همیشه به دلم بود که در این باره چیزی بنویسم.
پیش از سخنرانی شاید حدود نیم ساعت روی چارچوب بحث فکر کردم، اما یک سخنرانی دلی از کار درآمد، از آنهایی که به دل خودم هم نشست (فایل صوتیاش را اینجا بشنوید). وقتی از جلسه سخنرانی بیرون آمدم به خودم گفتم این مباحث حیف است نانوشته بماند؛ روزی کتاب «آسیبشناسی نخبگی در ایران» را خواهم نوشت. اما آن روز هیچگاه فرانرسید و به علت سیل موضوعاتی که هر روز درگیرش میشدم اصلا موضوع تدوین کتاب نخبگی از دستور کار فکریام خارج شد.
تا آنکه اواخر سال ۹۹ دوستی پیام داد این کتاب شما که عنوانش «آسیبشناسی نخبگی در ایران» است را، از کجا میشود تهیه کرد. پاسخ دادم من چنین کتابی ندارم. فورا تصویر جلد کتاب را برایم فرستاد. تعجب کردم! بعد از پیگیری متوجه شدم مدیران دلسوز مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی(وابسته به وزارت علوم)، چند سال بعد، این سخنرانی را شنیدهاند و تصمیم به انتشار آن به عنوان یک کتاب گرفتهاند. پس سخنرانی مرا به یک ویراستار بسیار حرفهای و دقیق و البته دلسوز سپرده بودند؛ او هم به زیباترین نحو این سخنرانی را به یک متن نوشتاری در قامت یک کتاب تبدیل کرده بود.
وقتی کتاب را تهیه کردم از روی نگرانی ظرف یک ساعت کل آن را خواندم تا ببینم حرفهای مرا خراب نکرده باشند، اما از این همه نیکاندیشی، زحمت و دقت حظ کردم. به ایشان و مدیران مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی دست مریزاد میگویم. چنین کار باکیفیتی معمولا از یک نهاد دولتی بعید است و متاسفانه نمیدانم چرا ناشر، نام ویراستار را در شناسنامه کتاب نیاورده است.
وقتی کتاب را خواندم، انصافا هم از حرفهای نویسنده ـ ببخشید! از سخنرانی خودم ـ که هیچکدام یادم نبود کیف کردم و هم از کار ویراستار. خدا به هر دوی آنها سلامتی و طول عمر عطا کند! قوانین این عالم اینجوری است. یک کاری که از دل برآید و قصد رشوت و منتی در آن نباشد در این عالم شکوفه میکند و به بار مینشیند.
قوانین این عالم اینجوری است. یک کاری که از دل برآید و قصد رشوت و منتی در آن نباشد در این عالم شکوفه میکند و به بار مینشیند.
از وقتی ماه پیش این کتاب را در یادداشتی معرفی کردم، تقریبا همه نسخههای موجود آن فروش رفت و نسخههای چاپ بعدی آن هم تمام شد. و چنین شد که تصمیم گرفتم برای آنکه علاقهمندان و همه کسانی که نگران تخریب استعدادهای کودکان و جوانان نخبه این کشور هستند، این کتاب را بخوانند، فایل پی.دی.اف آن را منتشر کنم.
لطفا سیاستگذاران آموزش و پرورش و مربیان پیشدبستان و معلمان دبستان نیز بخوانند.
*****
کتاب آسیب شناسی نخبگی، توسط مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در سال 1399 منتشر شده است.
نسخه پی دی اف کتاب را از اینجا دریافت کنید.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری فارس